۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه

بعد از مدتها بالاخره یه بهونه به دستم اومد که بیام و یه مطلب بنویسم.
اول اینو بگم که من خیلی به ندرت تلویزیون میبینم.
کلا وقت نمیکنم هر چی میاد روی آنتنو ببینم ، میدونی آدم باید خودش انتخاب کنه چیو میخاد ببینه.
حالا امشب هم اتفاقی تبلیغ تلویزیونی تلاونگ رو دیدم. افتخار میکردند که به صورت کاملا مکانیزه و بدون دخالت نیروی انسانی تخم مرغ دو زرده میکنند!
و اون مرغ های بیچاره رو هم لحظاتی نشون داد که روی سر هم زندگی میکنند.
البته زندگی که نمیشه اسمشو گذاشت. من یه ویدیو دیدم که در باره همین بیچاره ها بود. واقعا نمیشد نگاهش کرد. همه جای آدم درد میگرفت مخصوصا وجدانش.
من فکر نمیکردم که توی ایران هم تخم مرغ به این شکل تولید بشه ولی متاسفانه دیدم که میشه.
اومدم اینا رو بنویسم که بگم تخم مرغ تلاونگ حد اقل نخورید ولی فکر نمیکنم تا اون ویدیو رو نبینید بفهمید من چی میگم.
اگه برسم چند تا عکس از توش کپچر میکنم و اینجا میزارم.
یه نکته دیگه بازم دربار این برنامه های تلویزیون که واقعا حیف این توان الکتریکی که صرف پخش این برنامه ها میشه.
امروز ظهر هم توی یه برنامه تلویزیونی که دو تا از این خاله خوشگل ها برای بچه ها دلقک بازی در میارند دیدم که یک ماهی مرده رو این خاله لوسه توی دستش گرفته بود و باهاش (اون مرحوم) صحبت میکرد مثلا.
آره.
بعدش اون میگفت که من دوست دارم تو منو بخوری!!
آره یه جای دیگش میگفت دوست دارم بچه ها منو بخورند تا فسفر بشم برم توی مخشون!!
تورو خدا میبینین چجوری این بچه ها رو خر میکنند.  آدم خندش میگیره.
یه جای دیگه میگفت این ماهیه بر خلاف جهت آب توی رودخونه شنا میکنه به خاطر شما بچه ها! تا شما بفهمید که گاهی باید بر خلاف جهت آب شنا کنید. واقعا مثل جوک میمونه میدونم. 
دیگه جونم براتون بگه که تصمیم گرفتم حتما یه چند تا عکس اینجا براتون بزارم تا حالتون گرفته بشه.
تا بعد... 

۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

آيا بايد خشم را فرو برد؟

اين پست را مينويسم تا كمي درد دل كرده باشم و تخليه رواني شوم:
يكي از مزاياي گياهخواري جلوگيري از خشونت است. خوردن گوشت انسان را وحشی و جانور خوی میکند. در همین مورد افلاطون در کتاب جمهوری خودش نشان میدهد که خوراک حیوانی سبب پیدایش جنگ و خونریزی مابین مردم است و آنرا تنها برای سربازان تجویز میکند تا درنده و جنگجو بشوند.همچنین ژان ژاک روسو گفته:" کسانی که زیاد گوشت میخورند بیش از سایر مردم درنده و تندخو میباشند این امتحان در همه جا و هر زمانی شده است." ولي موضوع اصلي در اينجا اين نيست.
مسئله اين است كه من هم دقيقا همينطور شده ام و در اكثر موارد عصبانيت خود را كنترل ميكنم.
شايد هم در همه موارد!
ولي اين خوب نيست. چرا؟
چون در خيلي از موارد خشونت الزامي است و از رفتار با عطوفت نتيجه اي حاصل نميشود. حق را نميشود با عطوفت از ظالم ستاند. بلكه بايد با زور حق را گرفت.
وقتي به كسي ميخنديد دوست دارد سوار شما شود. دست پيش را ميگيرد كه پس نيفتد.
بگذاريد كه يك مثال براي شما بزنم كه منظورم را بهتر متوجه شويد.
در واقع ماجرايي كه مينويسم من را به اين نتيجه رساند كه لزوماً نبايد هميشه عصبانيت خود را كنترل كنم.
همين امروز من به سايت اينترنت دانشكده رفته بودم، ساعت 10:30 بود كه مسئول سايت تازه در سايت را باز كرد. در حالي كه بايد اينكار را هر روز ساعت 9 انجام دهد.من وارد شدم و از آنجا كه هيچكدام از دانشجوها در آنجا نبودند، از مسئول سايت پرسيدم كه ميتوانم از سايت استفاده كنم؟ و او گفت:"بله، چون سرور قطع بود تا حالا باز نكردم ولي الان وصل شده."
من هم پشت يكي از سيستمها نشستم و بعد از من هم چند تا از بچه ها آمدند تا از اينترنت استفاده كنند. سرعت دانلود خيلي كم بود(در حدود 10KB/s) من نگاه كردم و ديدم كه كلا 10 كامپيوتر هم مورد استفاده نيست. يعني جمعا زير 100 كيلو بايت بر ثانيه براي كل سايت. در حالي كه قبل از اينكه مسئول سايت عوض شود من در بعضي مواقع با سرعتي بيش از 250 كيلو بايت بر ثانيه دانلود ميكرم، آنهم موقعي كه سايت شلوغ بود!
از دانشجويي كه پشت كامپيوتر كناري نشسته بود سرعت دانلودش را پرسيدم كه او هم خيلي ناراضي بود.
نكته جالب توجه اينكه در اين سايت سرعت دانلود شما به تعداد كامپيوترهايي كه در حال استفاده از اينترنت هستند هيچ ارتباطي ندارد. و من حدس ميزنم كه به عمد اين حكايت را پياده كرده اند!
مسئول سايت نزديك شد. او فعاليت بچه ها را بررسي ميكند كه خدايي نكرده وارد سايت هاي غير دانشجويي نشوند !!!
من از او پرسيدم كه چرا اينقدر سرعت كم است در حالي كه تعداد دوستان كه در حال استفاده هستند هم انگشت شمار است؟
جالب است كه جوابي نداد و از من پرسيد كه داري چي دانلود ميكني؟!
من هم به او گفتم كه ميتوني اسمشون رو بخوني.
بعد پرسيد فيلمه؟
(البته منظورش اين بود كه فايل تصويريه؟ ولي از سر بي سوادي اينگونه پرسيد.)
من هم گفتم بله.
گفت: "انصراف رو بزن!!!"
گفتم چرا؟
غير مجاز كه نيست. در حالي كه اصلا به او ربطي هم نداشت.
گفت: "فرقي نميكنه.ممنوعه!"
گفتم چطور تا ديروز ممنوع نبوده، حالا يكهو ممنوع شده؟
گفت: "ممنوعه و من هم كاغذشو به ديوار زده ام." 
خلاصه من هم در حالي كه آخرهاي دانلودم بود دكمه انصراف رو زدم.
در اين لحظه آدرنالين تمام رگهايم را پر كرده بود. دوست داشتم چنان درسي به او بدهم كه عبرت همكارانش شود!
ولي تنها به جمله "واقعا كه" قناعت كردم. اكسپلورر را بستم و از سايت كامپيوتر خارج شدم.
وقتي كه در حال خروج از دانشكده بودم آنقدر از اين كه حقش را كف دستش نگذاشتم خود را سرزنش كردم كه نگو!
اگر دست كم يك مشت آبدار نثار آن دماق بي ريختش ميكردم، مطمئناً ديگر چنين كاري نميكرد.
ولي خود را كنترل كردم.
آخر چرا؟
نهايتش اين بود كه يك ترم از تحصيل محروم ميشدم و ديه يك بيني را هم پياده ميشدم.
ولي او ميفهميد كه بد، بد است.
حتماً خيلي از كار خود لذت برده و با خود گفته كه زور گفتم و هيچ كاري هم نتوانست بكند.
هر چند كه شايد يك سرسپرده بيش نباشد، ولي وقتي با من حرف ميزد در چشمش خواندم كه از كدام دسته از عوضي ها است!
من هم بايد اين رفتار خود را كنار بگذارم.
 اين جمله را از من بپذيريد:
گاهي بايد رذالتي را انجام داد تا از رذالت بزرگتر جلوگيري شود!
البته هنوز هم دير نشده، هنوز او مسئول سايت است!
من هم بايد نامه اي را براي مسئولين بالا دستي بنويسم. اين كار عاقلانه تر است.
اگر ترتيب اثر دادند كه بسيار عالي است و اگر هم عين خيالشان نبود. كه ديگر خلايق هر چه لايق!
 

۱۳۸۸ مرداد ۳۰, جمعه

حكايت جديد كوئست اينترنشنال

متاسفانه جديدا يه موج جديد نتورك ماركتينگ توي ايران راه افتاده.
چند روز پيشا بنا به خواسته يكي از دوستان قديميم كه جديدا خيلي با من مهربون شده! قرار شد بريم پيش يك تاجر محصولات چيني، چون دوستم ميگفت ميخواست گالوانومتر وارد كنه.
توي ايستگاه دكتر قريب قرار گذاشته بوديم تا به دفتر اون تاجر بريم. رفتيم اونجا يه دفتري بود نزديك ميدون انقلاب كه وارد شديم و ما رو به يك اتاق كه 4 تا صندلي و يه ميز داشت هدايت كردند. بعد 2 نفر وارد شدند كه خيلي با من گرم گرفتند و من گفتم كه دوستم بيشتر با شما كار داره و من فقط همراهيش ميكنم. بعد ديدم كه گويا من در اشتباهم و دوستم منو به اينجا آورده كه براي نتوورك ماركتينگ منو پرزنت كنند.خيلي جا خوردم ولي موندم و به حرفهاي پرزنتور گوش دادم.
خلاصه نزديك يك ساعت منو پرزنت كردند و بعد گفتند يك نفر ديگه قراره بياد كه پرزنتش كنند و با هم از اتاق خارج شديم و من 10-15 نفرو ديدم كه همگي از اعضاي همين نتورك بودند.و بعد از اينكه اون اعضا هر كدوم سعي كردند كه منو به عضويت ترغيب كنند صداي زنگ در اومد و ما همه توي آشپزخونه قايم شديم!!!!
باورتون ميشه؟! يه نفر ديگه رو براي پرزنت شدن آورده بودند ولي معلوم نيست اونو به چه بهونه اي!
خلاصه بعد كه دوباره وضعيت سفيد اعلام شد و همه توي سالن برگشتيم دو تا از سر گروهياشون اومدند و نيم ساعت براشون سخنراني كردند (ميگفتند ما هيچي ننبوديم و حالا داريم همه چي ميشيم! و اينو به صورتي كاملا احساسي بيان ميكردند، همه در طول مدت سخنراني اين دو نفر ايستاده بودند،غير از من كه پشت كامپيوترشون نشسته بودم) بعد كه اونها رفتند تا براي دفاتر ديگه هم اون سخنراني هيجاني رو انجام بدهند. من از حرفهاي ديگران اينو فهميدم كه واقعا تحت تاثير قرار گرفته بودند.
بعد منو بردند تا از يك دفتر ديگه بازديد كنم! اين دفتر هم همون نزديكيها بود با اين تفاوت كه كمي شيك تر و بزرگ تر بود و اونجا هم دوباره منو دوره كردند و بعد هم با سرگروهشون بحث كردم كه لپ كلومش اين بود:" من كلاهبردارم ولي ميتونم كلاهبرداري رو به بهترين وجه به تو هم ياد بدم! و ديگر اينكه: من به پول ميرسم، تو هم به پول ميرسي و زير دستي هاي تو هم به پول ميرسند.ديگه چي ميخاي؟ "
اين افراد براي شركت (quest international) و يا به اختصار(QI) كه گلد كوئست يكي از زير مجموعه هاي اون هست كار ميكردند و براي عضويت دو ميليون و هشتصد هزار تومان پرداخته بودند، در قبال خريد يك كارت وكيشن و 2 تا كارت تلفن كه البته هيچكدومشون هم واقعا از اين خدمات استفاده نكرده بودند و تنها پول داده بودند كه بتونند از عضو گيري پول در بيارند.به من ميگفتند:"محصول بهانه است و ما براي استفاده از پلن (Plan) درآمد زايي عضو اين شبكه شده ايم".
نكته تاسف بر انگيزي كه توجه من رو به خودش جلب كرد اين بود كه جوونهايي بيشتر وارد شبكه اونها شده بودند كه جيبي خالي و فكري بلند پروازانه داشتند! از صد جا پول قرض كرده بودند تا عضو شده بودند، بعضي ها از دانشگاه استئفا داده بودند تا عضو گيري كنند! كساني كه هيچ آينده روشني را بيرون از آن شبكه كذايي براي خود متصور نبودند. و حالا كه چيزي براي از دست دادن نداشتند ميخواستند به هر ترتيبي كه شده ديگران را هم به زير مجموعه خود اضافه كنند و اين موضوع اين حس رو به من ميده كه كساني كه در حال غرق شدن هستند به هر چيزي چنگ مياندازند و به قول خودشون Follow ميكنند.
ميدونيد چه جوابهايي به پرسشهاي من ميدادند؟
ميگفتند :"گلد كوئست هيچ مشكلي نداره.از قبل هم نداشته و غير قانوني هم نيست! اگه كه بگير ببندي هم بوده به خاطر كلاهبرداري هايي بوده كه در كنار كارهاي گلد كوئست انجام شده بوده!".
ميگفتند "شبكه هاي ديگه به درد نميخوردند، چونكه زير مجموعه هايشان را ساپورت خوبي نميكردند، ولي QI يه چيز ديگست، مارو ببين، دفتر هم داريم!! ".
تمام شركت هايي كه نتوورك ماركتينگ ميكنند يه مشكل بزرگ دارند، اونهم اينه كه خيلي خيلي گرون فروشند.
ولي الان كوئست انترنشنالي ها ادعا ميكنند كه خمات وكيشن (رزرو هتل) كه اون شركت ارائه ميده خيلي بيشتر از پولي كه شما ميدهيد هم ارزش داره!!
كه البته اين موضوع هم براي شما كه در ايران هستيد به خوبي قابل تحقيق نيست.
به من ميگفتند اين دوستت كه تورو اينجا آورده، خيلي خاطرتو ميخواد.ميخواد كه تو پولدار شي!!!
و اين هم به هيچ وجه براي من قابل هضم نبود! چون ميدونستم كه 2800 پول داده و الان حاضره هر كاري بكنه كه حداقل پول خودش برگرده! و من هم احتمالا جزء آخرين كساني بودم كه اون دوستم براي خر كردن سراغ داشت!!
به من ميگفتند كه انقدر سوال هاي عجيب نكن.ما ميدونيم كه خيلي به اين كار ما مشكوكي، ولي به دوستت اعتماد كن، دوستت كه چيز بد به تو معرفي نميكنه.
كساني كه 4 كلاس سواد درست و حسابي نداشتند، هي به من ميگفتند ميدوني باينري يعني چي؟!!
البته من هم چند روز پيش خيلي رك به دوست كيف و جيبم گفتم: "خدا روزيتو جايي ديگه حواله كرده و اگه ميخواي كه به دوستي قديميمون بيش از اين لطمه وارد نشه، ديگه درباره نتوركت با من صحبت نكن "
چند روز پيش يك سري آمار دردناك توي اينترنت خوندم كه اينجا براي شما copy-paste ميكنمش:
گزارشی از همایش بررسی شرکتهای کوئیستی در دانشگاه تهران
به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری فارس، دکتر حمیدرضا کاتوزیان نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامیبا اشاره به 240 میلیون دلار ارز خارج شده از طریق شرکت گلدکوئیست از کشور گفت: با این سرمایه می‌توان 20 کارخانه خودروسازی کشور را نوسازی، 360 هزار اشتغال مولد ایجاد و سالانه 300 هزار دستگاه خودرو تولید کرد.
...
کاتوزیان گفت: سابقه فعالیت شرکتهای با ساختار هرمی شکل و بازاریابی چند سطحی در سایر کشورهای پیشرفته هم نشان می‌دهد که دولتها برای جلوگیری از رشد قارچ گونه این شرکتها قانونهای مخصوص وضع کرده اند و مانع زیان ملی کشور خود شده اند. 
...
وی در تشریح وظیفه حاکمیتی در مقابل حفظ پول و سرمایه ملی گفت: اگر تعدادی از افراد تصمیم گرفته پول خود را آتش بزنند یا در چاه بریزند، حاکمیت می‌تواند به عنوان وظیفه حفظ پول ملی و جلوگیری از تباه شدن قسمتی از سرمایه ملی وارد عمل شده و جلوی آن را بگیرد و نمی توان گفت، این افراد مالک پول خود هستند و هر کاری می‌خواهند سر آن در آورند.
...
کاتوزیان گفت: بیشترین شکایتهای مردمی از شکایتهای گلدکوئیستی از قشر محروم جامعه و ساکنان جنوب تهران، اسلام‌آباد، شهرری و عامه مردم است، که اینها حتی فرش‌زیرپا، تلویزیون و یخچال، طلای زنها و سایر لوازم خانگی را فروخته‌اند و به امید پولدار شدن وارد فعالیت شبکه های گلدکوئیستی شده‌اند. 
...
کاتوزیان گفت: شرکتهای شبیه گلدکوئیست با بکارگیری روانشناسان و جامعه‌شناسان قوی،شرایط کشورهایی مانند ترکیه، پاکستان و ایران را مطالعه می‌کنند و طبق عادت، فرهنگ و اعتقادات مردم برنامه‌ریزی می‌کنند. 
اينها رو از وبلاگ http://antiquest.persianblog.ir/ كپي كردم.
اين هم از يك سايت ديگه:
کاتوزیان با اعلام این که 75 درصد که عضو شبکه گلدکوئیست می شوند، پول پرداخت می کنند ولی وجهی نمی گیرند، اعلام کرد: از 25 درصد مابقی نیز، 15 درصد تنها نیمی از پرداختی خود را از شرکت دریافت می کنند.
نایب رییس کمیسیون صنایع و معادن مجلس خاطرنشان کرد: در عین حال، تنها 5/2 درصد درآمد مناسبی از فعالیت در این شرکت ها بدست می آورد که آنها نیز سر شاخه هستند و 5/0 درصد افراد نیز درآمد های کلان نصیبشان می شود....
سخن آخر:
اگه فردا يكي اومد و با مهربوني مثال زدني، شما رو براي انجام كار خاصي به جايي دعوت كرد. دوزاريتون بيفته!
هرچند يك حس دروني به من ميگه كه شما اين مطلب رو موقعي ميخونيد كه كار از كار گذشته!
وظيفه ملي و انساني من حكم ميكرد كه اين مطلب رو اينجا بنويسم.

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

خودرو هاي برقي:
اين مطلب رو مينويسم چون توي تيم طراحي اتومبيل برقي دانشگاه عضو هستم و به نظرم اطلاعات كمي در اين زمينه به فارسي وجود داره. من در اين مقاله از نوشتن مطالب تخصصي خودداري خواهم كرد كه از حوصله خواننده عزيز خارج است و بيشتر ميخواهم در پيدا كردن يك ديد كلي به خواننده كمك كنم.
يك خودرو برقي به خودرويي گفته ميشود كه از باتريهايش انرژ‍ي بگيرد و نه از انرژ‍ي فسيلي ولي خودروهاي زيادي وجود دارند كه به صورت تر كيبي (هايبريد) عمل ميكنند به اين ترتيب كه هم از انر‍ژي باتري و هم از سوخت فسيلي انرژي ميگيرند.
خودرو هاي كاملا برقي (EV’s):
اين خودرو ها معمولا خودروهايي سبك وزن و كم سرنشين هستند، تعداد زيادي باتري قابل شارژ دارند و براي سفر هاي درون شهري ايده آل هستند، شبها آنها را به برق ميزنند تا باتري هايشان شار‍ژ شود، حداكثر مسافت قابل پيمايش بدون نياز به شارژ دوباره اين خودرو ها معمولا كمتر از 300 كيلومتر است. يك خودروي برقي راندماني بالا و آلايندگي بسيار ناچيزي دارد، پس براي سفر هاي داخل شهري ايده آل است.
خودروهاي هايبريد:
اين خودروها كه معمولا يك باك بنزين و تعدادي باتري دارند فاصله بين خودروهاي برقي و فسيلي را پر ميكنند. به اينصورت كه يك خودرو هيبريد مصرف سوخت كمتر و راندمان بالاتري نسبت به خودروهاي بنزيني معمول دارد، ميتواند مسافت هاي بسيار طولاني را با بنزين زدن بپيمايد و معمولا به صورت شاسي بلند (SUV) ساخته ميشود. خودرو هاي هايبريد از نظر تكنولوژ‍ي ساخت به سه دسته سري، موازي و تركيبي تقسيم ميشوند.
اهميت موضوع:
شايد در نگاه اول خودروهاي بنزيني موجود در بازار تمام نيازهاي ما را برطرف كنند ولي براي بشر هيچ راهي به جز كنار گذاشتن و يا دست كم محدود كردن استفاده از خودروهاي بنزيني وجود ندارد.در زير به جنبه هايي از اهميت استفاده از خودروهاي برقي اشاره ميكنم.
 آيا ميدانيد كه محققان در حال كار بر روي خودروهايي هستند كه در هر كيلومتر كمتر از 100 گرم دي اكسيد كربن توليد كنند؟!
يعني: در حال حاظر خودروهاي بنزيني رايج بيش از 100 گرم دي اكسد كربن به جو وارد ميكنند تا تنها يك كيلومتر مسافت بپيمايند!! 
حال اين عدد را در تعداد ماشين هايي كه هر روز دهها كيلومتر در شهر حركت ميكنند بنماييد و از عمق فاجعه خبردار شويد.
آسفالت هاي داغون! :
حتما براي شما هم پيش اومده كه وقتي كه از پشت يك اتوبوس رد ميشويد گرماي موتورش را حس كنيد. چندين برابر اين گرما به صورت تابشي به آسفالت ميرسد و آنرا نرم ميكند كه نتيجه اش همين خندق هايي ميشود كه موقع رانندگي با آنها برخورد ميكنيم!
علاوه بر اين حتما متوجه اين موضوع شده ايد كه در خيابان هاي مركز شهر چقدر هوا گرمتر از حومه شهره! و اين دقيقا به خاطر همين خودروهاي بنزين سوز مزخرفه.
1: يك نكته ديگر اينكه خودروهاي بنزيني كه در ترافيك گير ميكنند خود فاجعه هستند، چون كسي موتور ماشين را در ترافيك هاي معمولي خاموش نميكند، بلكه آنرا خلاص ميكند و يا از كلاچ استفاده ميكند كه به عبارت ديگر در اين حالت خودرو از راندمان صفر درصد بهره مند ميشود.ولي خودروهاي برقي در اين شرايط موتورشان كاملا خاموش ميشود. از طرفي بنزين براي هميشه وجود ندارد و اين بشر را به فكر استفاده از سوخت هاي ديگر مثل هيدرو‍ن انداخته است.
سخن آخر: با توجه به شرايط كنوني جهان خودروهاي هايبريد به شدت در حال همه گير شدن هستند، خودروهاي كاملا الكتريكي  به خاطر هزينه سنگين ساخت فعلا در حاشيه قرار دارند.خودروهاي هيدروژ‍ني هم به نظر از آينده خوبي برخوردارند ولي يك سري مشكلات فني فعلا هزينه ساخت اين خودروها را بالا نگه داشته.
پيشنهاد من به مسئولان:
با توجه به توانايي ساخت خودروهاي برقي و هيبريد در كشور (البته با كمي همت) و همچنين معضل آلودگي هواي شهرهاي بزرگ كشور، توصيه ميشود كه با اجراي يك برنامه اصولي ساخت اقتصادي و سريع خودروهاي برقي و عرضه آنها در بازار كشور، هم به جذب نيروي متخصص و ايجاد شغل و هم به كاهش آلودگي هوا و هم به تقويت صنعت خودروي كشور(كه وضعش بسيار تاسف بار است) و هم كاهش مصرف بنزين كمك نمايند.
براي تشويق مردم در خريد خودروهاي برقي دولت ميتواند تردد خودروهاي بنزيني را در محدوده طرح ترافيك ممنوع اعلام كند.
اميد كه روزي مركز شهر ساكت، سرد و تميز باشد.
در صورت نياز به توضيحات بيشتر كامنت بزاريد لطفاً.

۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

قیمت کتاب: متاسفانه جدیدا کتابای فنی مهندسی خیلی گرون شده ، نمیگم همه کتابها گرون شده چون من که همه کتابا رو قیمت نکرده ام! آدم به نفعشه که چاپهای قدیمی تر رو بخره، چون چاپهای جدید رکورد قیمتها رو میشکنند! و این من رو به این فکر انداخت که این کتابها با کاغذ آزاد ساخته میشوند. همین ترم قبل یک کتاب معادلات دیفرانسیل خریدم که کمی گرون به نظر میومد، وقتی که خوندم دیدم یه جایی توی صفحه های اولش نوشته بود که این کتاب با کاغذ آزاد به چاپ رسیده.خوب حد اقل نویسنده مسئولیت گرونی کتاب رو از سر خودش باز کرده بود. این در حالی است که خیلی کتابهای قطور و غیر سودمند با کاغذ دولتی به چاپ میرسند، به نظر من یا همه کتابها با کاغذ آزاد چاپ بشوند یا این که دست کم تمام کتابهای دانشگاهی از سهمیه کاغذ بهرمند باشند. اگه خواستار این هستیم که صنعت کشور پیشرفت کنه باید هوای دانشجوها رو بیشتر داشته باشیم. هرچند که بعضی ها اعتقاد دارند که حمایت مالی از دانشجویان (که کتاب ارزان هم یکی از آنهاست) هدر دادن پول است ولی باید به این توجه کرد که فردای ایران باید توسط همین دانشجویان امروز ساخته شود و در بلند مدت چندین برابر این پولها را جبران خواهند کرد.

۱۳۸۸ فروردین ۲۱, جمعه

PETA:People for the Ethical Treatment of Animals

پتا یک سازمان غیر انتفاعی و معاف از پرداخت مالیات است با دو میلیون نفر عضو و حامی و 187 نفر کارمند.کارش حمایت از حقوق حیوانات است و ادعا میکند بزرگترین سازمان در نوع خود است. این سازمان در 1980 تاسیس شد و اکنون غیر از خود امریکا در ، کانادا ، هند ، افریقای جنوبی ، چین و سراسر اتحادیه اروپا دفتر دارد. شعار این سازمان این است:"حیوانات خوراک ، پوشاک ، مایه تفریح و آزمایشگاه ما نیستند". تمرکز این سازمان بر چهار موضوع اصلی کشاورزی صنعتی ، ساخت چرم ، آزمایش بر روی حیوانات ، و تفریح با حیوانات است. همچنین کمپین هایی بر علیه : ماهیگیری ، کشتن حیوانات بخاطر بیماری ، زنجیر کردن حیوانات ، جنگ انداختن خروس ها و همچنین گاو بازی دارد. هدف سازمان آگاه کردن جامعه در مورد نقش آگاه کننده خود ، تحقیقات مخفی ، نجات حیوانات و اعمال نفوذ است.
کمپین ها: این سازمان کمپین های بسیار جالب و متنوعی داشته که دربعضی شان در تعارض با کمپین های دیگر انجمنها و سازمانها قرار گرفته و در مواردی پتا کوتاه آمده و در مواردی هم دیگران.
کمپین مخالفت با استفاده پوست (Fur): چندین کمپین در این باره داشته اند که پر سرو صدا ترینشان کمپین "ترجیح میدهم لخت باشم تا اینکه خز بپوشم" بوده است که در آن سوپر مدلهایی (از جمله خانوم پاملا اندرسون) برای ابراز عقیده بدون لباس ظاهر میشدند.
کمپین (got beer) بر وزن (got milk):  برای کاهش مصرف شیر ایجاد شد که توسط دانشجویان کالج پیشنهاد مصرف آبجو به جای شیر را داده بودند که با چند کمپین دیگر در تعارض قرار گرفت مثل کمپین "مادران در مخالفت با رانندگی در حال مستی" و مدیریت کالج هم شکایت کرده بود که آنها کم سن و سالها را تشویق به نوشیدن میکنند.در نتیجه این مخالفتها در مارچ 2000 پتا این کمپین را معلق کرد و در سال 2002 دوباره آنرا احیا کرد.
آیا حیوانات بردگان جدید هستند؟: این کمپین در 2005 تشکیل شد و تصویری از سیاهان ، زنان ، هندیان و کودکان کارگر را در کنار فیل های ذنجیری و گاوهای سلاخی ارائه میداد. این کمپین مورد اعتراض اتحادیه ملی پیشرفت رنگین پوستان قرار گرفت و پتا با انحلال آن موافقت کرد.  پتا مخالفتهایی را با فست فودها و مک دونالد و جوجه کنتاکی و ارتش ایالات متحده به خاطر استفاده نظامی از حیوانات انجام داده است. این سازمان چندین بار به خاطر کمپین هایش مورد انتقاد قرار گرفته. مثلا در 2005 سناتور اکلاهاما گفته بود که:"پتا سخن از آزاد سازی زمین و حیوانات میزند در حالی که وابسته به کارهای به زعم وی تروریستی است."
تحقیقات مخفیانه: درتابستان 1981 "الکس پاچیکو" و"انگرید نیوکریک" " موسسین پتا یک تحقیقات مخفی را در آزمایشگاه "ادوارد تاوب" در موسسه تحقیقاتی سیلور اسپرینگ مریلند افشاء کردند. پاچیکو شبانه وارد آزمایشگاه شد و عکسهایی گرفت از میمونهایی در وضعیتهای بسیار بد. او این عکسها را به پلیس نشان داد،پلیس ها در 11 سپتامبر1981 به لابراتوار حمله کردند و مسئول تحقیقات "دکتر ادوارد تاوب" را بازداشت کردند. تاوب به 119 مورد خشونت علیه حیوانات متهم شد و دادگاه او را در شش مورد ظلم به حیوانات مجرم شناخت.
عکس یکی از این میمونها را مشاهده میکنید: پتا از این دست افشا گریها بسیار انجام داده.
درامد: در آمد این سازمان توسط اعضایش تامین میشود.در سال 2007 در حدود 31 میلیون دلار بوده که برای سازمانی به این وسعت ضروریست.در 2005 هم 25 میلیون دلار بوده که 85 درصد آن مستقیما صرف فعالیتهای سازمان شده است.
نظررسمی پتا در 2004 این بوده:  " همه غذا میخورند پس ما بهترین تلاشمان را کرده ایم نه در بد ترین سوء استفاده ها در کشتارگاهها بلکه در ترویج تغذیه کاملا گیاهی ، دستورهای آشپزی و راهکارهای سلامتی که نیاز هر انسانی است. ما همچنین تجارت بعضی شرکتها را تغییر بسیار داده ایم موجب توقفشان در فروش چرم شده ایم ، پشم گوسفندان مرینوس استرالیایی را تحریم کرده ایم و همچنین تستهای دردناک بر حیوانات را با متد های مصنویی جبران کرده ایم.ما نشان داده ایم چگونه میتوان از توفان پیش گیری کرد بدون خراب کردن خانه های beavers و چگونه مانع ورود پرندگان به به فروشگاه های ذنجیره ای (big box) شویم بدون استفاده از تله های چسب خشن. تنها در سال گذشته حیوانات سیرک و خرسهای باغ وحش به پناهگاه فرستاده شدند و مسابقه سگها تعطیل شد.ما همچنین میلیونها کودک را با شبکه آموزش و برنامه های آموزنده در مورد حقوق حیوانات تعلیم داده ایم."
این مقاله از انگلیسی برگردانده شده است ، اگر موردی را بر خلاف حقیقت دیدید حتما مرا در جریان بگذارید.

۱۳۸۸ فروردین ۱۶, یکشنبه

انتظار از هنرمند ها

چقدر عالیه که یه هنرمند علاوه بر پول در آوردن و هنرش به مسایل انسانی هم توجه کنه.چون یه هنرمند رو نمیشه یک نفر بر شمرد.شاید توانایی مالی چندانی نداشته باشه ولی تاثیر فکری روی افراد جامعه داره که غیر قابل انکاره.چون این هنرمندها هستند که توی روزنامه ها و تلویزیون و رادیو وغیره حضور دارن واین باعث میشه که تاثیر نظر یه هنرمند خوب بر روی جامعه خیلی بیشتر از یه دانشمند خوب باشه.
همین الان خیلی از هنرمندها در اعتراضات زیادی شرکت میکنند و در کمپین هایی که کارهای بشر دوستانه انجام میدن شرکت دارند.یکی از این کمیته ها پتا هست.که بزودی توی یه پست جدید در موردش توضیح میدم.
هرچند در کشور ما این فعالیت ها بندرت انجام میشه ولی از هنرمندان انتظار بیشتری وجود داره.نظر شما چیه؟

۱۳۸۸ فروردین ۱۲, چهارشنبه

زمستون واقعی

فکر میکنم اینجا اتریش باشه
در ضمن برای مشاهده این فایل به برنامه PowerPoint Viewer 2007 نیاز دارید.
لذتشو ببرید

۱۳۸۸ فروردین ۱, شنبه

زمستون و عید

عجب زمستون الکی داشت امسال.
خیلی میخواستم یه برف مشتی بیاد بریم تو دانشگاه با بچه ها یه برف بازی حسابی بکنیم.
هر چند که ما زمستون نداشتیم ولی یه فایل PPS رسیده بهم که در مورد یه زمستون مشتیه مشتیه!
هر کی نبینه نصف عمرش بر فناست. دنبال اینم که آپلودش کنم شما هم ببینیدش پس برای دیدنش دوباره به من سر بزنید.
در ضمن عید شما مبارک.
سلام امروز اولین پست وبلاگم رو مینویسم. در این وبلاگ میخواهم در دو دسته اصلی بنویسم: یکی گیاهخواریست و دیگری الکترونیک. سعی میکنم هر وقت تونستم مطالب مفیدی راجع به طبیعت و حیوانات برای دانلود بزارم.کپی رایت هم در این وبلاگ اجرا نمیشود.البته مینویسم که از کدام منبع مطالب بر گرفته شده. پس اگه گیاهخوار یا از علاقمندان به الکترونیک هستید حتما بازم به این وبلاگ سر بزنید.